پارههاي تن ايران
كاظم موسوي بجنوردي
درباره ادعاي واهي از راهرسيدگان و نوكيسهگان به جزاير سهگانه ايراني
خليج فارس يا آن گونه كه در طول هزاران سال، «درياي پارس» (شامل خليجفارس و درياي عمان امروزين) خوانده شده، طي چند سده گذشته، پيوسته عرصه برخورد و بازيگري برخي كشورهاي استعماري اروپايي، ازجمله پرتغال، هلند و بهويژه بريتانيا و در دوره بعدي، ايالات متحده بوده است. آشكار است كه اين حضور و تمامي اينگونه تلاشها براي دسترسي به منابع اين بدنه ثروتمند آبي و كسب منافع اقتصادي - سياسي توسط اين گونه كشورها بوده است. در اين بين، چندي است كشور امارات كه عمري نه چنداندراز دارد [و شايد جوانتر از بسياري از ما باشد!] بار ديگر ادعاهاي واهي خود را بر سر تعلق جزاير سهگانه تكرار كرده و برخي مجامع جهاني را - آشكار و پنهان - با خود همراه ساخته است. البته، اين نخستين بار نيست كه بدخواهان، اصل تعلق هميشگي جزاير سهگانه (ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك) به ايران را مورد ترديد قرار داده، نداي جدايي پارههايي از تن يكپارچه ايرانزمين را سر ميدهند. بهواقع، هرگاه بدخواهان، به پندار خويش، وفاق ملي ايرانيان را «خدشهدار» تشخيص ميدهند، چشم طمع به پارهاي از تن اين سرزمين دوخته، بر طبل ادعاهاي واهي ميكوبند و بعضي ديگر ازجمله جهانخواران پيشين و دشمنان آشكار و پنهان يكپارچگي ملي ايرانيان را نيز با خود همراه ميسازند. ريشههاي اوليه ادعاهاي مطرح درباره «مالكيت» مجعول جزاير سهگانه ايراني توسط كشور نوپاي امارات را - به لحاظ تاريخي - باید در رخدادهاي پس از فروپاشي عثماني، كشاكشهاي بريتانيا و برخي تلاشها براي همراه ساختن شيوخ ساكن در «ساحل - مجعول - دزدان دريايي» و بازيگري شيطنتآميز بريتانيا در عرصه «كشورسازي» طي كمتر از يكصد سال اخير در منطقه و حوزه خليجفارس جستوجو كرد؛ حتي خروج نيروهاي نظامي بريتانيا در حدود نيم قرن پيش، مانع از دخالتهاي آشكار و پنهان اين كهنهپير استعمار و نيروهاي جهانخوار تازهوارد نشد.
بايد افزود بهواقع، بهسبب بيلياقتي برخي حاكمان، اين جزاير سهگانه و نيز جزاير ديگري ازجمله زيركوه، در تصرف بريتانيا باقي مانده، نهايتا در پي تلاشها و سياستهاي قيممآبانه بريتانيا، براي جلب نظر بعضي شيوخ منطقه، طي روندهاي «كشورسازي» مجعول به عنوان پاداش همگامي، به ايشان اهدا شده است.
بدخواهان اين مرز و بوم، با ناديدن گرفتن گذشته چندين و چند هزار ساله تعلق درياي پارس و جزاير آن به ايرانزمين، مدعاي چندباره خود كه ريشه در ادعاهاي كهنه استعمار فرتوت بريتانيا طي چند سده پيش دارد، از نو تكرار ميكنند. امروز، بار ديگر از سوي كشوري كه خود زاييده پيوند ازهمگسيخته چند جزيرهمانندي كه عمده آن، تا همين اواخر، توسط همان استعمار پير، «ساحل - مجعول - دزدان دريايي» خوانده ميشد، به دلگرمي برخي ديگر از بدانديشان، ادعاي تعلق پارههايي كهن از پيكره تنومند اين سرزمين را از نو سر داده است. البته، حمايتهاي آشكار و پنهان برخي دولتها از اين گونه ادعاها، همگي، به نوعي، به مطامع مدعيان و «رنگ تعلق» به موقعيت، منابع و ثروت اين منطقه خليجفارس دارد و مباد كه چشم طمع از راهرسيدگان و نوكيسهگان دهههاي اخير، در جستوجوي «هويتيابي» تاريخي و در پي تاريخسازيهاي بيهوده و دروغين، چشم طمع حتي به كوچكترين گوشه اين سرزمين داشته، آن را اساس ادعاهاي دروغين خود قرار بدهند.
اين روزها كه بار ديگر، زمزمههاي بدانديشان در اين باره بلند است و دريغا، سياستپيشگان جهاني، بار ديگر در پي منافع خويش با بدانديشان همآواز شدهاند، بر همگي فرض است كه از تاريخ بياموزيم و براساس اصل پذيرفته شده «يكپارچگي ارضي» هر چه بيشتر تلاش كنيم، با جلب اعتماد جمعي، راه را براي شكلپذيري و تعميق احساس تعلق سرزميني و استحكام هرچه بيشتر «دولت - ملت» بكوشيم؛ باشد تا همه، يكدل و يكسخن، بهپا خيزيم و در دفاع از پارهپاره اين بوم و بر، در برابر بدخواهان و بدانديشان، هراس به خويش راه ندهيم و جانانه از آب و خاك وطن خويش دفاع كنيم.
رييس مركز دایرهالمعارف بزرگ اسلامي